مامان و جوجه هاش
سپهر و هستي نازنينم! مامان باتمام وجودش ممنون وجودشماست... ازشما عشق و انرژي مي گيرم... ازشما درس مي گيرم... ازشما آرامش و اعتمادبنفس مي گيرم ... ازشما هستي و وجود مي گيرم... باشما به كودكي برمي گردم ... به روزهايي كه سرمست ازعطر بهارنارنج و بي خيال از هر طرح و برنامه و حساب و كتابي ،تمام روز به قايم شدن لابلاي موردها، دنبال كردن پروانه ها، تلاش بي حاصل براي بالارفتن ازدرخت زردآلو، چشم دوختن به برگهاي چندرنگ اكاليپتوس، دويدن و خنديدن هاي بي دليل و ... مي گذشت... خلاصه كنم ... كودكان من ، باشما لحظه به لحظه ي زندگي رو نفس مي كشم ... و مشامم ازبوي آشناي بهارنارنج، همچنان پر ميشه ... نمي دونيد چقدر ازمراسم مشتركي كه باهم داري...